غم و غصه رو پشت در خونه بذار و برو تو خونه .

ساخت وبلاگ

 

در مثل داریم که غم و غصه رو پشت در خونه بذار و برو تو خونه .

   حکایت :         

   درخت مشکلات

   نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد . آخر هفته بود و

   تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش 

   دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.

   قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد.

   او با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .

   چهره اش بی درنگ تغییر کرد.

   خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند،

    برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند

    تا نوشیدنی بنوشند . از آنجا می توانستند درخت را ببینند . 

    دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد،

    و دلیل رفتار نجار را پرسید.

    نجار گفت :

    ((  این درخت مشکلات من است . موقع کار ، مشکلات فراوانی

    پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر 

    و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به 

    شاخه های آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم 

    سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .

    جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم 

    تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ، دیگر آنجا نیستند ،

    و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند . ))

 
اشعار وحکایات زیبا...
ما را در سایت اشعار وحکایات زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سلیمان رحیمی soleyman بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 5 / 9 ساعت: 12:41