زدی شکستی دلمو !
بذار چشای روشنت ، چراغ راه من باشه
بذار که جاده های شب ، پیش چشام روشن باشه
ستاره های اشکتو ، میون دامنم بریز
می خوام که امشب همه ی الماسا مال من باشه
بذار که شبنم باشمو ، رو سینه ی گل بمونم
یه وقت دیدی که فردا صب ، روز جدا شدن باشه
زدی شکستی دلمو ـ غرور تندیس غمو ـ
تو این زمونه هر کسی ، باید یه بت شکن باشه
تموم شیرین کاریام ، تو بیستون ، برای تو
بذار که زخم تیشه هم ، نصیب کوهکن باشه
آیینه های چشماتو ، بذار جلوم ، آدم باید
تو بی کسیش هم با یکی ، همدم و هم سخن باشه
با تو دیگه غم ندارم ، غم دیگه از کم ندارم
اگه تموم زندگیم ، یه دونه پیرهن باشه
تازگیا تو تنهایی ، غزل به دردم می خوره
می خوام که شعرام همشون ، به شیوه کهن باشه
سهیل محمودی
برچسب : نویسنده : سلیمان رحیمی soleyman بازدید : 124